به اسم صاف الله ، اينم يه حرف تازه ، اينم از اين زمونه ، يه قسمت و فرازه ، بازم نهيب فردا ، به نامردي دنيا ، بازم نشونه اي تا ، بريم سراغ فردا ، بازم يه روح آزاد ، ميون گود جنگه ، مدعيا! كجائيد؟ ، اين قصه مون قشنگه ، آي مؤمناي امروز ، هنر به اين چيزا نيست ، كه بين موج شيعه ، نمره هاتون بشه بيست ، تو سرزمين كفرم ، يار حسيني داريم ، تو جمع تاريك و هم ، ما نور عيني داريم ، وقتي غمت مي گيره ، ميون جمع بي درد ، وقتي كه ديگه دنيا ، برام مي شه پوچ و سرد ، ميون خود پرستا ، كنار بت پرستا ، كنار خنده هاي ، عربده جوي مستا ، اونجا كه كل عالم ، طرد مي كنه تو رو ، طرد ، مي ري تو اوج سجده ، اينو مي گن هنرمند ، اون كسي كه    مي گذره ، از تموم جهانش ، اون كه كنارش زدن ، هم زمون و زمانش ، اون كه فقط خدا رو ، مي بينه و      مي شناسه ، آي جووناي خوش تيپ! ، اونه كه باكلاسه ، هي بزنين بالاتر ، آستينارو همينه ، تو كشور مسلمون ، شيعه گري به اينه! ، به اينه كه بدوزيم ، چشممون و به عالم ، به اينه كه نباشه ، هيچي تو زندگيت كم ، يكي ميان مال و خدا ، خدا رو مي خواد ، يكي بدون زنجير ، دنبال شيطون مي ياد ، يكي تو شهر دينم ، دين نداره باور ، يكي تازه مسلمون ، مونده بدون ياور ، اينه تموم قصه ، اين وضع و حالمونه ، اين وضع اين دلاي ، كوير و كالمونه ، نفس خرابتون رو ، با اين چيزا پوشوندين ، با شيكي تمدن ، با هرزگي نموندين ، تمدني كه كردين ، همه رو به او سفارش ، فراموشن صاحباش ، حالا برين سراغش