یا فاطمه الزهرا
بتاب اى مه تو بر كاشانه من
كه تاريك است امشب خانه من
بتاب اى مه كه بينم روى نيلى
بشويم در دل شب جاى سيلى
بتاب اى مه كه تا با قلب خسته
دهم من غسل ، پهلوى شكسته
بتاب اى مه كه شُويم من شبانه
ز اشك ديده ، جاى تازيانه
بتاب اى مه كه تا كلثوم و زينب
ببينند روى مادر در دل شب
بتاب اى مه حسن مادر ندارد
حسين من كسى بر سر ندارد
بتاب اى مه گلستانم خزان شد
به زير خاك ، زهراى جوان شد
+ نوشته شده در چهارشنبه ۱۳۸۶/۰۳/۰۹ ساعت 11:15 توسط محمد شاه ملک پور
|